آلبوس دامبلدور به نظر نمیرسد متوجه شود که او فقط در خیابان آمده است. هی شگفت انگیز در لباس پوشیدن او، به دنبال چیزی است. اما او ظاهرا متوجه آنچه در حال تماشای او نیست، به دنبال گربه بود که از انتهای دیگر خیابان به او خیره شده بود. به هر دلیلی، دید گربه به نظر می رسید او را سرگرم می کند. هی شگفت زده و مادر، "من باید شناخته شده است."


او آنچه را که در داخل جیبش بود جستجو کرد. به نظر می رسید یک سیگار نور نقره ای باشد. او آن را باز کرد، قهرمان در هوا، و آن را کلیک کنید. نزدیکترین چراغ خیابانی با یک پاپ کوچک بیرون رفت. او دوباره آن را کلیک کرد - لامپ بعدی به تاریکی رفته بود. او دوازده بار بر روی Out-Out کلیک کرد و تنها یکی از آنها در فاصله ایستاده بود. اگر کسی اکنون از پنجره خود بیرون برود، خانم دسرلی، حتی خانم دسرلی، چشم پوشی نکنید، آنها نمیتوانند چیزی بر روی پیاده رو ببینند. دامبلدور، در پشت پرده خود را در پشت پرده خود قرار می دهد و خیابان را به سمت شماره چهار می ریزد، جایی که بر دیوار کنار گربه نشسته است. او به آن نگاه نمی کرد، اما بعد از یک لحظه او به آن صحبت کرد.


"فانتزی دیدن شما اینجا، پروفسور مک گونگال."


او تبدیل به لبخند در tabby، اما آن را رفته بود. در عوض او لبخند زد. او نیز لباس پوشیدنی داشت، در زمرد یکی. موهای سیاه او به یک تنگ تنگ تبدیل شد. او به طور واضح غرق شد.


"چطور متوجه شدی چی؟" از او پرسید.


"استاد عزیز من، من هرگز شاهد یک گربه نشسته به شدت."


پروفسور مک گونگال می گوید: "اگر روزانه بر روی یک دیوار آجری نشسته اید، سفت می شوید."


"تمام روز؟ وقتی می توانستید جشن بگیرید؟ من دوازده جشن و احزاب را در این راه به دست آورده ام. "



پروفسور مک گونگال خشمگین شد.



مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

درمان در منزل گنجینه ناب ترین فایل ها دانلود سریال با لینک مستقیم رایگان____bia2film----- Danielle webhot Jermaine +Taha rama