نشست «نوآوری در اقتصاد نشر» و آئین «رونمایی از نخستین کسبوکار نوآورانه مبتنی بر فناوری در صنعت نشر» سهشنبه(17 اردیبهشتماه) با حضور اشرف بروجردی، رئیس سازمان اسناد و کتابخانه ملی؛ احمد مسجد جامعی، عضو شورای اسلامی شهر تهران؛ مهدی فیروزان، مدیرعامل موسسه شهر کتاب؛ نیکنام حسینیپور، مدیرعامل موسسه خانه کتاب؛ حسین ابراهیمآبادی، رئیس مرکز نشر دانشگاهی؛ علیاصغر فانی، وزیر پیشین آموزش و پرورش، حسین ابراهیمآبادی، رئیس مرکز نشر دانشگاهی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری؛ مهدی سعیدیکیا، موسس «کتاب پلاس»؛ حامد ساجدی، مدیرعامل شرکت پیشگامان امینسرمایه پاسارگاد در تالار قلم سازمان اسناد و کتابخانه ملی برگزار شد.
"اوه بله، همه جشن می گیرند، درست است،" او با بی حوصله گفت. "بهتر است مراقب باشید، اما نه - حتی مغول ها متوجه شده اند که چیزی در حال انجام است. این در اخبار آنهاست. »او به پشت پنجره اتاق تاریک اتاق Dursleys سر زد. "من آن را شنیدم گله های جغد . ستاره های تیراندازی. خوب، آنها کاملا احمق نیستند آنها مجبور بودند چیزی را متوجه شوند. تیراندازی ستاره در کنت - من شرط می بندم که Dedalus Diggle بود. او هرگز حس خوبی نداشت. "
دامبلدور به آرامی گفت: "شما نمی توانید آنها را سرزنش کنید." "ما کمی گرانقیمت برای جشن 11 ساله داشته ایم."
پروفسور مک گونگال، متاسفانه گفت: "من این را می دانم. "اما این هیچ دلیلی برای سرخوردن ما نیست. مردم بی رحم هستند، در خیابان ها در فضای باز نور می زنند، لباس های مگلی پوشانده نمی شوند، شایعات را عوض می کنند. "
در اینجا دامبلدور نگاه تیزانه ای به سمت چپ داشت، هرچند امیدوار بود که چیزی به او بگوید، اما او این کار را نکرد، پس او ادامه داد. "خوب چیز آن را اگر می شود، در روز شما-دانش-که به نظر میرسد در گذشته ناپدید شد، مشنگ کردن در مورد تمام ما در بر داشت. گمان می کنم او واقعا رفته است، دامبلدور؟"
دامبلدور گفت: "قطعا به نظر می رسد. "ما برای تشکر بسیار سپاسگزاریم. آیا شما برای قطره لیمو مراقبت می کنید؟ "
"چی؟"
"قطره لیمو." آنها یک بچه شیرینی مگلی هستند، من دوست ندارم. "
پروفسور مک گونگالل به آرامی گفت: "نه، از شما متشکرم، انگار که فکر نکنید این لحظه برای قطرات لیمو بود. "همانطور که می گویم، حتی اگر شما می دانید که کجا رفت -"
"استاد عزیز من، مطمئنا یک شخص حساس مانند خودتان می توانید با نام او تماس بگیرید؟ ولدمورت. "پروفسور مک گونگالل فریاد زد، اما دامبلدور، که دو قطره لیمو را از بین برده بود، به نظر نمی رسید ، نام Voldemort. "این همه گیج کننده است.
آلبوس دامبلدور به نظر نمیرسد متوجه شود که او فقط در خیابان آمده است. هی شگفت انگیز در لباس پوشیدن او، به دنبال چیزی است. اما او ظاهرا متوجه آنچه در حال تماشای او نیست، به دنبال گربه بود که از انتهای دیگر خیابان به او خیره شده بود. به هر دلیلی، دید گربه به نظر می رسید او را سرگرم می کند. هی شگفت زده و مادر، "من باید شناخته شده است."
او آنچه را که در داخل جیبش بود جستجو کرد. به نظر می رسید یک سیگار نور نقره ای باشد. او آن را باز کرد، قهرمان در هوا، و آن را کلیک کنید. نزدیکترین چراغ خیابانی با یک پاپ کوچک بیرون رفت. او دوباره آن را کلیک کرد - لامپ بعدی به تاریکی رفته بود. او دوازده بار بر روی Out-Out کلیک کرد و تنها یکی از آنها در فاصله ایستاده بود. اگر کسی اکنون از پنجره خود بیرون برود، خانم دسرلی، حتی خانم دسرلی، چشم پوشی نکنید، آنها نمیتوانند چیزی بر روی پیاده رو ببینند. دامبلدور، در پشت پرده خود را در پشت پرده خود قرار می دهد و خیابان را به سمت شماره چهار می ریزد، جایی که بر دیوار کنار گربه نشسته است. او به آن نگاه نمی کرد، اما بعد از یک لحظه او به آن صحبت کرد.
"فانتزی دیدن شما اینجا، پروفسور مک گونگال."
او تبدیل به لبخند در tabby، اما آن را رفته بود. در عوض او لبخند زد. او نیز لباس پوشیدنی داشت، در زمرد یکی. موهای سیاه او به یک تنگ تنگ تبدیل شد. او به طور واضح غرق شد.
"چطور متوجه شدی چی؟" از او پرسید.
"استاد عزیز من، من هرگز شاهد یک گربه نشسته به شدت."
پروفسور مک گونگال می گوید: "اگر روزانه بر روی یک دیوار آجری نشسته اید، سفت می شوید."
"تمام روز؟ وقتی می توانستید جشن بگیرید؟ من دوازده جشن و احزاب را در این راه به دست آورده ام. "
پروفسور مک گونگال خشمگین شد.
"هری. تند و زننده، نام مشترک، اگر از من بپرسید. "
آقای "دوسل" می گوید "اوه، بله، قلبش غرق شد. "بله، من کاملا موافقم."
او در مورد این موضوع دیگر نمی گوید که آنها به طبقه بالا رفتند تا در رختخواب بمانند. در حالی که خانم Dursley در حمام بود، آقای Dursley به پنجره افتاد و به باغ جلو نگاه کرد. گربه هنوز آنجا بود. آن را به عنوان Privet Drive در نظر گرفته بود به طوری که آن را در انتظار چیزی بود.
چه چیزی او را تصور می کند؟ آیا می توان همه اینها را با Potters همکاری کرد؟ اگر این کار را کرد . هی، او فکر نکرد که بتواند آن را تحمل کند.
Dursley به تخت رفت. خانم دورسلی به خواب رفت به سرعت اما آقای دورسلی غیر بیدار، تبدیل آن بیش از همه در ذهن خود. بار خود را، آرامش قبل از فکر او خوابش برد چه چیزی حتی اگر سفالگران درگیر شدند، وجود دارد چه هیچ دلیلی برای آنها را به نزدیک او آمده و خانم دورسلی پتریز خیلی خوب می دانست که او و پتونیا در مورد آنها و فرزندشان چه فکر می کردند. . او نمیتوانست ببیند که چگونه او و پتونیا میتوانند در هر چیزی که ممکن است اتفاق بیفتد مخلوط شوند - او نمیتواند آنها را بفروشد. .
او خیلی اشتباه بود
آقای Dursley ممکن است به یک خواب ناراحت کننده رانده شود، اما گربه نشانه ای از خواب آلودگی را نشان نمی دهد. این به عنوان یک مجسمه نشسته بود، چشمهایش به طور ناگهانی در گوشه ای از پریت درایو ثابت شد. این چیزی نبود که یک ماشین در خیابان بعدی شکسته شود، و نه زمانی که دو جغد به سر و صدا سوق داد. در واقع، تقریبا نیمه شب بود قبل از اینکه گربه حرکت کرد.
یک مرد در گوشه ای که گربه تماشا کرده بود ظاهر شد، به طرز ناگهانی و سکوت به نظر می رسید فکر می کرد او فقط از زمین خارج شده بود. دم گربه شل شده و چشمانش کم شده است.
هیچ چیز مانند این تا به حال در Privet Drive دیده نشده است. او قد بلند، نازک و بسیار پیر بود و با نقره ای از مو و ریشش قضاوت می شد که هر دو به اندازه کافی بلند بودند تا به کمربند خود برسد. او روپوش های بلند پوشانده بود، یک مروارید بنفش که زمینی را پوشانده بود، و پاشنه بلند، چکمه های بافتنی. چشمان آبی اش نور، روشن، درخشان و از پشت شیشه عینک نیمه ماه و بینی خود را بسیار طولانی و کج بود، گویی آن را حداقل دو بار در شکسته شده بود. نام این مرد Albus Dombledore بود.
"با عرض پوزش،" او با عصبانیت کوچک پیر شد و تقریبا سقوط کرد. چند ثانیه قبل از اینکه آقای دوسللی متوجه شد که لباس پوششی بنفش دارد. به نظر نمیرسد که به زمین برسد. در مقابل، چهره خود را به یک لبخند گسترده ای تقسیم شده و او گفت: در یک صدای جیر جیر خیره عابران ساخته شده بود، "آیا می شود با عرض پوزش، آقا، عزیز من، برای هیچ چیز می تواند امروز من ناراحت! ببخشید، برای شما که می دانید، آخرین نفری است! حتی مگلی ها مانند خودتان باید جشن بگیرند، این خوشحال، روز شاد! "
و پیرمرد آقای دوسللی را در اطراف می کوبید و راه می رفت.
آقای Dursley ایستاده بود ریشه به نقطه. او توسط یک غریبه کاملا متعهد شده بود. بنابراین او فکر کرد که او مگلو نامیده شده است، هرچند که بود. هی چی خوردی او را به ماشین خود عجله و برای خانه تنظیم کردن، به امید او تصور چه چیزهایی، که او پیش از این هرگز فتوشاپ بود، چرا که او از تخیل قبول نمی کنند.
همانطور که او به پارکینگش از شماره چهار کشیده، اولین چیزی که او را دیدم - و آن را خلق و خوی خود را بهبود نمی بخشد - چه گربه گربه ماده او خال خال بود صبح است. اکنون در دیوار باغش نشسته است. هی، همین یک چیز است؛ او علامت های مشابه را در اطراف چشمش داشت.
آقای "دوشلی" با صدای بلند گفت: "شو!"
گربه حرکت نکرد. این فقط یک نگاه ستاره به او داد. این رفتار گربه عادی چیست؟ آقای دوسللی تعجب کرد. سعی می کند خود را کنار بگذارد، او خود را به خانه می دهد. او هنوز مصمم بود که به همسرش چیزی نگوید.
خانم دورسلی روز خوبی داشت. دادلی یک کلمه جدید آموخت ("نه!") آقای دوسللی سعی کرد به طور عادی عمل کند. هنگامی که دادی به رختخواب گذاشته شد، به اتاق نشیمن رفت
"و در نهایت، پرنده ها در همه جا گزارش داده اند که جغدها در کشور امروز بسیار غیرعادی رفتار می کنند. گرچه جغدها معمولا در شب شکار می کنند و به سختی در نور روز دیده می شوند، از زمان طلوع خورشید در هر جهت پرواز می کنند. کارشناسان قادر به توضیح اینکه چرا جادو الگوهای الگوی خواب خود را تغییر داده است. " "ترین اسرار آمیز. و در حال حاضر، به جیم مک گافین با آب و هوا. امشب، به جوی بیشتر به دوش جفت می روم؟ "
«کتابپلاس» رقیب ناشران نیست
سعیدیکیا با تشکر از ناشران همراه کتابپلاس گفت: پدر معنوی کتاب پلاس،
مهندس مهدی فیروزان است که خیلی خیلی جلوتر از ما کتابپلاس را دیدند.
مجموعه کتاب پلاس مدیون ناشرانی است که اجازه دادند، نشان «کتابپلاس» کنار
نشان تجاری آنها قرار بگیرد. که منجر شده تا راه برای ورود دیگر ناشران
به پلتفرم «کتاب پلاس» هموار شود.
وی ادامه داد: ناشران، کتابفروشان، نویسندگان و مروجان کتابخوانی در
کتابپلاس، پنل مستقل دارند و میتوانند مخاطبان خود را جذب کنند. کتاب
پلاس، قول میدهد باهیچ یک از اعضا خود رقابت نمیکند و کتاب نمیفروشد.
کتاب پلاس وارد تجارت ذینفعان خود نمیشود بلکه بهآ نها کمک میکند تا
با مخاطبان خود ارتباط داشته باشند.
شناسا آماده همکاری با جامعه نشر است
در ادامه این برنامه ساجدی، با اشاره به تاثیرپذیری زندگی امروز بشر از
کاربریهای فناورانه بیان کرد: برای مجموعه «شناسا» علاوه بر کسب و کار و
سودآوری، تاثیرگذاری و خلق ارزش نیز اهمیت بالایی دارد.
وی با بیان این مطلب که برای شناسا خلق ارزش باید بر نوآوری و خلاقیت متکی
باشند، افزود: شناسا علاوهبر مباحث حوزه سلامت به موضوع سبک زندگی بهویژه
آموزش مبتنی بر فناوریهای ویژه کودکان توجه شده است. به نظر میرسد در
حوزه فناوریهای مرتبط با فرهنگ، نشر و کتاب ظرفیتهای قابلتوجهی وجود
دارد.
جایگاه دوم سرمایهگذاری در عرصه فرهنگ
مسجدجامعی در ادامه این نشست گفت: همیشه نسبتی بین جواهر و کتاب برقرار
بوده، و کنار گنجینه سلطنتی کتابخانه وجود داشته است؛ گذشت زمان موجب شده
تا کتابهای کتابخانه سلطنتی ارزش موزهای پیدا کنند. کتاب، کنار جواهرات
سرمایه محسوب میشد و البته یک تناقضی بین این دو وجود داشته و مصداق آن
«آسمان ارباب هنر میشکند» یا «تو اهل دانش و فضلی همین گناهت بس است.»
وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به زیرساختهای نشر الکترونیکی توجه دارد
حسینیپور در ادامه این پنل با اشاره به تعاملی شدن صنعت نشر کتاب گفت: باید با دید مثبت به تحول در حوزه نشر نگاه کرد.
وی با تاکید بر نگاه ویژه بدنه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به نشر
الکترونیک افزود: دردوره تصدی دکتر صالحی بهعنوان معاون وزیر فرهنگ و
ارشاد اسلامی و همچنین در حال حاضر با حضور دکتر جوادی، نگاه به نشر
الکترونیک و زیرساختهای این حوزه جدیتر در حال پیگیری است.
حسینیپور بیان کرد: به خرید این نوع کتابهای نیز توجه شده که نشان از
اهمنیت این عرثه نیزسد مسئولان دارد. وضع قوانین و تدوین آئیننامهها با
توجه به سرعت پیشرفت فناوری، به کندی انجام میشود. نیازمند افزایش سرعت
در این حوزهس هستیم تا بتوانیم خود را دنیا تطبیق بدهیم. به نظر میرسد
برای تسهیل در فرآیند فعالیت ناشران الکترونیک نیازمند بازبینی آئیننامه و
مقررات هستیم. در موسسه خانه کتاب آمادگی داریم تا اطلاعات نشر ایران را
با تاکید بر پایان دوران حبس اطلاعات، در اختیار فعالان این حوزه قرار
بگیرد.
اپلیکیشنها در توسعه فرهنگی موثرند
مهدی فیروزان در پنل «نوآوری در اقتصاد نشر» با اشاره با تاکید بر اهمیت
اپلیکیشنها در توسعه فرهنگی بیان کرد: توسعه فرهنگی کشورها به میزان
دائرهالمعارفها، فرهنگنامهها و قاموسهای زبان بستگی دارد. احساس
میکنم باید گفت، توسعه فرهنگی جوامع علاوه براین مولفهها به میزان
اپلیکیشنها بستگی دارد.
وی ادامه داد: نگرانم بسیاری از شرکتهای خارجی گلوگاهها و شاهراهها حوزه
اقتصاد کتاب دیجیتالی در ایران را در اختیار بگیرند؛ بنابراین از همه
جوانان و فعالان عرصه استاتآپها خواهش میکنم به موضوع کتاب و نشر و کار
فرهنگ توجه کنند. شاید فعالیت در این عرصه درآمدزایی روشنی نداشته باشد
اما در جایگاه خودش، ظرفیت بالایی دارد. اگر فضایهای خالی توسط ایرانیها
پُر نشودف دیگران این فضای را پرخواهند کرد.
درباره این سایت